شعری از سرورمان آیت الله خامنه ای به حضرت مهدی(عج)
دل را زبی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوا ی از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست كه سر داده ام فغان
بانگ جرس ز شوق به منزل رسیده است
دستم نمی رسد كه دل از سینه بركنم
باری علاج شكر گریبان دریدن است
شامم سیه تراست ز گیسوی سركشت
خورشید من برآی كه وقت دمیدن است
سوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پركشیدن است
بگرفت آب و رنگ ز فیض حضور تو
هر گل دراین چمن كه سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمی كنم
تقدیر قصه ی دل من ناشنیدن است
آن را كه لب به دام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
ای سفر کرده بیا سوی من و شاد بیا
هر زمانی که غمم در دلت افتاد بیا
عمر چون برگ خزان ست و اجل همچو نسیم
فرصتی نیست شتابی کن و چون باد بیا
جان شیرین منی تا ز لحد برخیزم
پایکوبان به سر تربت فرهاد بیا
يا صاحب الزمان(عج)
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت / به قدر ِ نیم نگاهی ببینمت
تکلیفِ بیقراری این دل چه میشود؟!!! / اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود/ در راهِ جمکران سر راهی ببینمت
یا که مُحَرَمی شود و بین کوچه ای/ در حالِ کار ِ نصبِ سیاهی ببینمت
آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من/ سرگرم میشوم به گناهی ببینمت
با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم / بر این خیالِ کهنه يِ واهی: ببینمت!
دارم یقین که روز ِ وصالِ تو میرسد/ ذکر ِ لبم شده که الهی ببینمت ...
السلام علیک یا ابا صالح مهدی (عج)
در سحرگاه نيمه شعبان مرغ عشق حضرت رسول به دنيا آمد در حالي كه بر بازوي راست آن حضرت آيه شريفه
«وَ قُل جَآءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ البَاطِلَ كَانَ زَهُوقاً»(اسراء-81) نوشته شده بود. او سر بر سجده گذاشته و در سجده خويش مي فرمود: «اَشهد اَن لا اله الا الله، وَحدَهُ لا شَريكَ لَه و اَنَّ جدّي مُحَمَّداً رسولُ الله و اَنَّ ابي اميرالمومنين وََلي الله»
سپس امامان را يكي يكي شمرد تا به خودش رسيد و فرمود: «خداوند به وعده اي كه به من داده اي و امر خلافت وامامت مرا تمام كن، انتقام مرا از دشمنان بگير و زمين را به سبب من از عدل و داد پر كن»
سپس سر از سجده برداشت و به تلاوت اين آيه مباركه پرداخت : آل عمران 18 و 19 : خدا گواهي داد و فرشتگان و دانشمندان نيز، كه هيچ خدايي بر پاي دارنده عدل جز او نيست، خدايي جز او نيست كه پيروزمند و فرزانه است. بي ترديد دين در نزد خدا تنها اسلام است.
(منتهي الامال – ج2- امام المهدي)
حكيمه خاتون عمه امام حسن عسكري(ع) مي گويد: در شب نيمه شعبان بود كه برادرزاده ام امام حسن(ع) مرا دعوت كرد تا افطار در خانه ايشان بروم من هم افطار به خانه امام رفتم و بعد از صرف افطار برادرزاده ام گفت: عمه جان امشب اينجا بمان چرا كه امشب خداوند جهان را به نور وجود حجت خويش، نور باران خواهد ساخت.
تا سحر در كنار نرگس خاتون ماندم و دمدمهاي صبح بود كه نرجس بعد از پايان بردن نماز به خود مي پيچيد امام عسكري(ع) از اتاق خويش بيرون آمد و به من فرمود: عمه جان برايش سوره مباركه قدر را تلاوت كن.
من يك چيز عجيبي در آن سحرگاه ديدم و آن اين بود كه هنوز بچه اي كه به دنيا نيامده بود همراه من به تلاوت قرآن پرداخت و سوره مباركه در را با من تا آخرين واژه تلاوت كرد. از شنيدن نواي دل انگيز قرآن او هراسان شدم كه امام حسن عسكري(ع) مرا صدا كرد و فرمود:«عمه جان! آيا از قدرت الهي شگفت زده شده اي؟ اوست كه ما را در خردسالي به بيان دانش و حكمت توانا ساخت و به سخن در آورد و در بزرگسالي روي زمين حجت خويش قررار مي دهد چه جاي شگفتي است؟!»
هنوز سخن امام به پايان نرسيده بود كه «نرجس» از نظرم ناپديد گرديد و گويي حجابي ميان من و او فرو افكنده شد و ما را از هم جدا ساخت در روايت ديگري آمده است كه :سپس لحظاتي چند حالت وصف ناپذيري برايم پيش آمد به گونه اي كه گويي دستگاه دريافت وجودم از كار افتاده است و نمي دانستم در اطرافم چه مي گذرد به خود آمدم و فرياد زنان و به سرعت به طرف اتاق امام دويدم اما پيش از آنچه چيزي بگويم فرمود:« عمه جان بازگرد كه او را در همان جا خواهي يافت كه از برابر ديدگانت ناپديد شد.»
به اتاق نرجس بازگشتم ، ديديم پرده اي كه ما را از هم جدا ساخته بود برطرف شده است، چشمم به آن بانوي گرامي افتاد ، ديدم چهره اش غرق در نور است به گونه اي كه ديدگانم را خيره ساخت و در همين لحظات كودك گرانمايه اي را ديدم كه در حال سجده است و خداي را ستايش مي كند
یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست .. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران .. میخواهم از جور زمانه بگویم ، میخواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پردهای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذرهای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خستهام.
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من میدانی چند سال است انتظار میکشم. از وقتی سخن گفتهام و معنای سخن خود را فهمیدهام انتظارت را میکشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده.
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم. چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم. خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده. بیا و جهان را آباد کن. بیا و از آمدنت جهان را شاد کن. میدانی چند جوان، نوجوان هم سن و سال من آوارهاند؟ چندین هزار کودک بی پناهند، خودت بیا و پناه بی پناهان باش.
حس میکنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم. بیا و بیدارم کن. بیا و هشیارم کن. بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن. همه به خواب سنگین جهل فرورفته اند و صدای مظلومان و دل شکستگان را نمیشنوند. خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده.
ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست مسافر من! نیستی تا ببینی مردم چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار می کشند. منتظرند تا بیایی و جهان را از عدل پرکنی.
بهترین روز تنها روز ظهور توست. کی میآید؟ کی میشود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم.«بهترین روز ، روز ظهور مولاست»
توقعات
آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شیعیان
تا حالا شده فکر کنید امام زمان از ما شی
عه ها چه توقعی داره یا بهتر بگم چه انتظاری داره؟
تا حالا شده فکر کنید چکار کنیم امام زمان از ما راضی باشه؟
حال بیاید با خواندن و عمل کردن به این چندین مورد بلکه بتوانیم اندکی
دل حضرت ولی عصر(عج) را راضی نگه داریم انشاالله.
1- منتظر فرج و ظهور آن حضرت بودن.
2– چون و چرا در امر ظهور آن جناب نکند و آنچه از حضرت می رسد
صحیح و مطابق حکمت بداند و صبر در زمان غیبت.
3– صدقه دادن به قصد آن جناب
4– غمگین بودن و گریه کردن به جهت مفارقت و دوری آن حضرت.
5- شناختن صفات و عزم بر یاری آن جناب در هر حال داشتن.
شما میتوانید این متن را به صورت فایل PDF از اینجا و یا از اینجا دانلود نمایید
خطبه 150/ کتاب شریف نهج البلاغه
اى مردم اکنون هنگام فرا رسیدن فتنه هائى است که به شما وعده داده شده; و نزدیک است برخورد با رویدادهائى که حقیقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود. .
دانسته باشید آنکس که از طریق ما ( مهدى موعود منتظر ) به راز این فتنهها پى برد و آن روزگار را دریابد ، با مشعل فروزان هدایت ره بسپرد ، و به سیره وروش پاکان و نیکان ( پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام ) رفتار نماید ، تا در آنگیر و دار گره ها را بگشاید ، و بردگانِ در بند ظلم و خودخواهى و ملّت هاى اسیراستعمار را از بردگى و اسارت برهاند ، توده هاى گمراهى و ستمگرى را متلاشى وپراکنده سازد ، و حق طلبان را گردهم آورد ، و بدیگر عبارت تشکیلات کفر و ستم را برهم زند و جدائى و تفرقه اسلام و مسلمانان را تبدیل به یکپارچگى نموده و سامان بخشد.
این رهبر ( مدتها بلکه قرنها ) در پنهانى از مردم بسر برد و هر چند دیگرانکوشش کنند تا اثرش را بیابند ، نشانى از رد پایش نیابند.
در این هنگامگروهى از مؤمنان براى درهم کوبیدن فتنه ها آماده شوند ، همچون آماده شدن شمشیر کهدر دست آهنگر صیقل داده شده.
همینان چشمانشان به نور و فروغ قرآن روشن گردد، موج با شکوه تفسیر قرآن در گوش دلشان طنین انداز شود ، شامگاهان و صبحگاهانجانشان از چشمه حکمت و معارف الهى سیراب گردد.
می شود من باشم و وقتش شود؟ عاقبت یک جمعه خواهی نخواهی می رسد بارالها می شوداین هفته هجرانش به پایانی رسد. . .؟